Custom Rich-Text Page
سفره حمایتی دولت و میکده خیام!
به قلم وحید حاج سعیدی
چندی قبل بود که دولت اعلام کرد پروژه حذف صفر از پول ملی را کلید زده است و اصلاً هم صحبتی از لو رفتن عملیات یا مطلع شدن در صبح جمعه نبود! با این وجود ظاهراً این پروژه هم هواخواهان زیادی ندارد و باید به خاطره ها بپیوندد. با این وجود حذف صفر در بازار مدتهاست آغاز شده است! از همان روزی که امیر خان قلعه نوعی چند سال قبل در برنامه مغضوب شده 90 ، هفت هشت تا صفر از مقابل پول ملی حذف کرد و گفت: ما امسال برای شاد کردن دل مردم اصفهان برای تیم سپاهان ده تومن هزینه کردیم و عادل خدا بیامرز پرسید منظورتون ده میلیارد تومنه دیگه نه؟! ما یقین پیدا کردیم که پول چرک کف دست است و از علف خرسی که با دلار 4200 تومانی وارد کشور شده است بی ارزش تر شده است. تا جایی که این روزها برای یک تک پا مسافرت تا آن طرف آب و خستگی کار را به در کردن باید یک همیان سکه نه از آن سکه ها بلکه سکه بهار آزادی همراه داشته باشید! اخیراً اگر چرخی در اینترنت زده باشید یا اگر هنوز با سامانه 800 نگرفته باشید و پیامک تبلیغاتی دریافت می کنید، حتماً با تبلیغات سفرهای رویایی با قیمت های ناچیز مواجه شده اید. مثلاً قطب شمال 8 روزه 54 تومن! البته منظور 54 میلیون نه 54 میلیارد... یا تور کانادا 17 روزه فقط 94 میلیون تومان... کشتی کروز 10 شب 33 میلیون تومان ... تور 12 روزه جنگل آمازون 39 میلیون تومان ...
حقیقت امر اگر قبلاً می گفتند بسیار سفر باید تا پخته شود خامی، الان دوره و زمانه عوض شده است و تنها با دیدن لیست قیمت های نجومی بلیط هواپیما و قطار و اتوبوس و .... تا بصل النخاع آدمی مغز پخت می شود! والا ما با هر ماشین حساب یا چرتکه ای که حساب می کنیم سر در نمی آوریم یک عده این همه پول را از کجا می آوردند؟! چقدر کود با گندم قاطی می کنند و دوباره به دولت قالب می کنند؟! چه مقدار کاکل ذرت را به جای زعفران قالب می کنند؟! چطور در کف رودخانه هتل می سازند و شورای روستا متوجه نمی شود؟! چقدر و چگونه زمین می خورند؟! چطور یک خانم مدیر چند میلیارد اختلاس می کند که حتی شوهرش هم متوجه نمی شود؟! قیمت محصولات لبنی را در عرض چند ماه چطور 5 بار عوض می شود و هیچ نهاد نظارتی متوجه نمی شود؟! زه بغل در پراید چگونه در زمره آپشن های یک خودرو قرار می گیرد و کسی ناله ای سر نمی دهد؟!
در واقع الان اگر کسی سفر برود باید گفت خدا پدرش را بیامرزد که وقت سفر ز ما یاد نکرد وگرنه تا چند هفته باید حرص و حسرت می خوردیم که فلان فلان شده از کجا این همه پول آورده است!
علی ای حال با این اوضاع درآمدی و قیمت های سر بالا، اوضاع دلار و بنزین، نظارت های آبکی و ... چاره ای برای آدم نمی ماند و گاهی اوقات آدم هوس می کند مثل خیام خدا بیامرز بزند به سیم آخر(و اگر نهاد های نظارتی و امنیتی گیر ندهند) عزم میکده کند و سفره حمایتی دولت را با مخلفاتش همان جا وسط میکده پهن کند و داد بزند «مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی . . . خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی / می نوش و گلی بچین که تا درنگری . . . گل خاک شدهست و سبزه خاشاک شدهست!» وگرنه راه دیگری به ذهن کژاندیش حقیر سراپا تقصیر نمی رسد!